سئو
برزگران/a>
تبلیغات
طراحی سایت
خشکشویی

خبرهای ویژه

» مطالب خواندنی » روزی به کریم خان زند گفتند، فر

تاریخ انتشار : 1399/02/17 - 19:25

 کد خبر: 37296
 182 بازدید

روزی به کریم خان زند گفتند، فر

روزی به کریم خان زند گفتند، فردی میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند کریم خان گفت “وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من” پس از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او […]

روزی به کریم خان زند گفتند، فر

روزی به کریم خان زند گفتند، فردی میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند کریم خان گفت “وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من” پس از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم

کریم‌خان دستور داد چشم های این فرد را کور کنید تا برود دوباره شفایش را بگیرد اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست ایشان را به پدرتان ببخشید
وکیل الرعایا گفت پدر من تا زنده بود در گردنه بید سرخ دزدی میکرد، من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم پس از اینکه من به شاهی رسیدم عده‌ای چاپلوس برایش آرامگاه ساختند و آنجا را ابوالوکیل نامیدند پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد؟
اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی میکشند

کتاب “کریم خان زند” از پناهی سمنانی


برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.


دسته بندی : مطالب خواندنی

دیدگاه بسته شده است.

تبلیغات

سامانه پیامکی


برزگران | مجری و مشاور دیجیتال مارکتینگ (سئو)